عشق فراموش نشدنی

انیا سه یو برابچ سلام میدونید که من ات هستم و 17سالمه و با مامانم زندگی میکنم پدرم مارو ترک کرد و به روسیه مهاجرت کرد خب من با دوستم به مدرسه میریم


7 صبح

م ات : ات دخترم مدرست دیر میشه ها
ات : آمدم مامان خوشگلم


(برابچ علامت آت + جونگکوک - مامان ات هم & )



+:من رفتم مامان
&: خداحافظ عزیزم



لینا #: سلام عشقم
+:سیلام عشقم
# :اوه بریم ات دیر شد


کلاس تموم شد


ات در حال رفتن به خونه


+:سلام مام.... جیغغ
همسایه @:ات تو چیکار کردی
+:م.م. م. من کاری نکردم

پلیسا آمدن

پلیس : چرا مامانت رو کشتی ؟
+:من کاری نکردم و مدرکی هم ندارم
پ: حکم شما اعدام است
-: صبر کن اون بی گناهه (سرد )
و
ات آزاد شد

+:چرا این کار رو کردی
-:باید بریم
+:کجا آخه من نمیام
-:مگه دست خودته نیای
+:معلومه که دست منه
-:ببین بچه یا میری یا یه جوری به فاکت بدم که تا دو هفته راه نری فکر خ.بیه نه ؟


+:معلومه که نه ب..ب..باشه میرم
-:خوبه راه بیوفت


...‌

نا موسا بچه ها حمایت کنید و دوستون دارم و حتما میخوام نظرات رو کامنت کنید حتمان و بین عالی و مزخرف و کامنت های قشنگ یکی یا همشو بنویسید و یه طوری صحبت کنید انگار زن جونگکوک هستی

خودم : ددی شام حاضره
جونگکوک:چی ؟ددی ؟
من : ارع ددی فاکر من
جونگ: اوه پس بیبم میخ.اد که به فاکش بدم بریم اتاق بیب
دیدگاه ها (۳)

عشق یهویی

بچه ها بیام پی کی با هم چت کنیم حوصلم سر رفته دختر البته

روانی من (درخواستی )

پارت۱۱(فردا صبح) ات: جنگکوک، جنگکوک، بیدار شو جنگکوک: ای باب...

بهترین رقیب منپارت ۶جونگکوک: سلام ☺️هانا: سلام ( سرد)جونگکوک...

پارت ۲ یک ماه برای ۷ آسمان

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط